این گونه اعراب اسلام را به زور به ایرانیان دادند

 
پس از حمله اعراب به ایران، ايستادگي و سختكوشي ايرانيان در نبردهای پراکنده، خالد سردار عرب را چندان خشمگين ساخت كه سوگند ياد كرد كه چنانكه برآنان پيروز شود دست به غذا نبرد، مگر آنكه نهري از خونشان جاري ساخته باشد. خالد براي راست آمدن اين سوگند دستور داد تا همه ي اسيران را بقتل رسانند، و اينكار تا چند شبانه روز ادامه داشت. در سالهاي 28 و 30 هجري تازيان دو دفعه مجبور شدند استخر را فتح كنند. در دفعه ي دوم مقاومت مردم چنان با رشادت و گستاخي مقرون بود كه فاتح عرب را از خشم و كينه ديوانه كرد. ميگويند خالد در نبرد ولجه عهد كرده بود كه تا هزار نفر را به هلاكت نرسانده باشد، دست به غذا نبرد. وي هنگامي اقدام به خوردن غذا كرد كه مقصود و مرادش برآورده شده بود. اين نبرد در محلي بنام ولجه اتفاق افتاد و بهمين اعتبار به نبرد ولجه معروف گرديد.
در برابر سيل هجوم تازيان شهرها و قلعه هاي بسيار ويران گشت. خاندان ها و دودمانهاي زياد بر باد رفت. نعمتها و اموال توانگران را تاراج كردند و غنايم و انفال نام نهادند. دختران و زنان ايراني را در بازار مدينه فروختند و سبايا و اسرا خواندند. مي گويند بيش از 42 هزار زن ايراني در ميان اعراب به عنوان كنيز تقسيم كردند. شهربانو دختر يزدگرد سوم، آخرين پادشاه ساساني که به اسارت گرفته شد، در مدينه به نکاح امام حسين درآمد.زیبایی و جذابیت این شاهزاده خانم ایرانی به قدری بوده که هنگامی که در خیابانهای دارالخلافه به همراه مابقی اسیران گردانده می شده زنان عرب را به گریه وا داشته است. چندین هزار پسر نوجوان ايراني را با سوزن دوك اَخته كرده ( قدرت جنسي را از آنها گرفتند) و به عنوان غلام چونان حيوان آنها را بكار گرفتند. همه ي اين كارها را نيز عربان در سايه ي شمشير و تازيانه انجام ميدادند. هرگز در برابر اين كارها هيچ كس آشكارا ياراي اعتراض نداشت. حد و جرم و قتل و حرق،تنها جوابي بود كه عرب، خاصه درعهد اُمويان به هرگونه اعتراضي مي داد. خشونت و قساوت عرب نسبت به مغلوب شدگان بي اندازه بود.
گفته اند كه وقتي سعد بن ابي وقاص بر مدائن دست يافت در آنجا كتابهاي بسيار ديد. نامه به عمر بن خطاب نوشت و در باب اين كتابها دستوري خواست عمر در پاسخ نوشت كه آن همه را به آب افكن كه اگر آنچه در آن كتابها هست سبب راهنمايي است خداوند براي ما قرآن فرستاده است كه از آنها راه نمايان تر است و اگر در آن كتابها جز مايه ي گمراهي نيست خداوند ما را از شر آنها در امان داشته است. از اين سبب آن همه كتابها را در آب يا آتش افكندند. گويند چنان كتاب از ايران بردند كه شش ماه حمام مصر را با سوزاندن كتابهاي ايران گَرم ميكردند.

خطابه محمدرضا پهلوي به کورش بزرگ

خطابه محمدرضا پهلوي به کورش بزرگ / پاسارگاد / 20 مهرماه 2540 ( 1350 )

                                                             

ادامه نوشته

زبان پارسي

زبان پارسي
پاسداشت يا پاس كاري
زبان و خط پارسي در گذر تاريخ با فراز و نشيب ها و دگرگوني هاي بسياري همراه بوده است.
گويش ها و لهجه و واژگان فراواني را به خود ديده است كه شايد امروز ديگر نتوان نشاني از آنها يافت.اما آنچه اين روزها بسيار به چشم مي خورد اشتباه هاي گفتاري در زبان عاميانه و گاه خاص است. اشتباهاتي كه برخي از سر ناآگاهي از درست ادا كردن كلمات است، برخي ديگر ناشي از برداشت هاي اشتباه از واژه هاست و دسته ديگر هم برگرفته از واژگان وارد شده در ادبيات و فرهنگ ماست.
همه ما در روز به افراد بسياري بر مي خوريم كه بسياري از حروف را در كلمات جابه جا مي كنند مثلا به جاي سفره مي گويند سرفه و يا حرفي را به يك واژه اضافه مي كنند مثل سينزده به جاي سيزده
و... . به راستي شايد نتوان خاستگاه اين اشتباه هاي گفتاري را يافت اما از علل آن مي توان به كم سوادي اشخاص و همچنين عادت كردن به آن شيوه حرف زدن، اشاره كرد.
آشكار است در خانواده اي كه كسي به درست ادا كردن كلمات اهميتي نمي دهد فرزندان هم اندك اندك و حتي پس از ورود به جامعه به همان شيوه نادرست سخن مي گويند و اگر به اين مساله در مدرسه هم توجهي نشود(كه غالبا هم نمي شود) كودك با تلفظ اشتباه خو مي گيرد و تا كهنسالي هم آن نوع گويش را با خود يدك مي كشد و چه بسا آن را به نسل هاي آينده هم انتقال مي دهد. البته بايد يادآوري كرد كه جابه جايي برخي از حروف در سنين كهنسالي و يا در زبان كودكانه در اينجا منظور نيست زيرا منظور اشتباهاتي است كه در سنين نوجواني و جواني و ميانسالي صورت مي گيرد و ناشي از اشتباه در زبان گفتار است نه آنچه كه مربوط به فيزيولوژي بدن است.
اين مشكل گاه در برنامه هاي تلويزيوني هم به چشم مي خورد مثلا چند هفته پيش يكي از مجريان تلويزيون واژه قيرگوني را قيرقوني تلفظ مي كرد و عجيب اينكه هيچ يك از عوامل پشت صحنه هم اين مساله را به وي گوشزد نمي كردند.
مورد ديگر استفاده نادرست از يك واژه است كه بيشتر هم در زبان خاص به كار مي رود. هزارها بار كلمه سوء استفاده را شنيده ايم و چه بسا خود هم آن را به كار برده ايم، بي آنكه به معناي آن توجه كرده باشيم. سوء استفاده به معناي بهره وري نادرست از چيزي است اما ما آنرا در معناي مثبت هم به كار مي بريم. به طور نمونه مي گوييم از فرصت سوء استفاده كردم و به عيادت فلاني رفتم در صورتي كه عيادت عملي پسنديده است.
جمله عجب حرف مزخرفي را به معناي حرف بيخود و بيهوده بسيار شنيده ايم حال آنكه مزخرف به معناي چيزي است كه با طلا اندود شده است و در اين صورت معناي جمله بالا اين است كه چه حرف خوب و باارزشي!!
در دوران جنگ تحميلي نيز واژه پايمردي را بسيار مي خوانديم و مي نوشتيم و آنرا در معناي مقاومت و پايداري مي دانستيم اما با مراجعه به متون كهن پارسي در مي يابيم كه معناي اصلي آن شفاعت است و نه آنچه كه ما به كار مي برديم.
متاسفانه اين مورد هم مانند مورد قبل از زبان كوچه و بازار وارد زبان پارسي شده است و عده اي كه آشنايي درستي با زبان پارسي نداشته اند هم آن را رواج داده اند.
گروه سوم واژه هاي دخيل است كه به مدد فناوري وارد زبان ما شده است. البته اين امر قابل انكار نيست كه وقتي فناوري وارد كشوري مي شود زبان و فرهنگ آن كشور را نيز دستخوش تغييراتي
مي سازد. يكي از نمونه هاي چشمگير ورود واژگان اينترنتي است همانند ايميل و... .البته گاهي اين خدشه وارد كردن ها از زبان هم پا فراتر مي نهد و به خط هم آسيب مي رساند مانند ارسال پيامك ها به زبان انگليسي كه در برنامه هاي تلويزيوني بسيار تبليغ مي شد و با اعتراض پارسي دوستان بسياري هم روبه رو شد.
بسياري از واژه هاي وارد شده به زبان ما نيز از سر ناآگاهي بسياري از افراد است، خيلي ها را ديده ايم كه از واژه Hi ، Ok و... استفاده مي كنند و آن را نشانه بافرهنگي و تفاخر مي دانند. البته آشنايي و فراگيري هر زباني يك امتياز است اما هيچ دليلي براي به كار بردن آن در زبان مادري وجود ندارد. هر زباني براي خود ارزشمند است اما به كار بردن آن در زبان ديگر كار چندان جالبي به نظر نمي رسد زيرا ما خود واژه هاي زيبايي چون درود و بدرود را داريم كه به مراتب زيباتر از Hi و Bye است و از نظر فرهنگي نيز ريشه اي غني تر و پربارتر از فرهنگ انگليسي دارد.
خوشبختانه در كشور ما فرهنگستان زبان و ادب فارسي مدتي است به توليد واژه پرداخته و لغات جايگزيني را براي اين گروه برگزيده است. واژه هاي بسياري از زبانهاي بيگانه وارد زبان ما شده اند و زبان پاري را دچار نازيبايي كرده اند حال آنكه ما در متون كهن خود واژه هاي زيبايي داريم كه براي جايگزيني مي توانيم از آنها استفاده كنيم. اين واژگان شايد در نگاه اول به خاطر دور ماندن از فرهنگمان شگفت بنمايند اما پس از مدتي به زيبايي و شيوايي آنها پي خواهيم برد.
نكته اي كه در اينجا به نظر مي رسد اين است كه اين وظيفه خطير را بايد رسانه هاي شنيداري، ديداري و نوشتاري بر دوش بكشند. پسنديده است درست سخن گفتن را از رسانه ها آغاز كنيم و مجريان صدا و سيما، نويسندگان و برنامه ريزان كتابهاي درسي و مسائل آموزشي در اين راستا
مي توانند سرمشقي براي ديگران باشند. تا بيشتر از اين زبانمان دستخوش و لگدمال زبانهاي بيگانه نشده است بايد به فكر افتاد.

 

وجه تسمیه ایران

نام ایران برای ایرانی ها آشنا و خوشایند است.
اما از لحاظ تاریخی نام
«ایران» برای خارجی ها ناآشناست.

آن ها بیشتر ما را به نام پرشیا به خاطر می
آورند. تنها از سال 1935
میلادی است که بر طبق تقاضای دولت وقت، نام
سرزمینی که ما در آن زندگی می
کنیم به «ایران» تغییر اسم داده است


در واقع واژه «ایران» به جای واژه پرس ( به
لهجه فرانسوی)، پرشیا ( به
لهجه انگلیسی) که همگی از «پرسیس» یونانی
گرفته شده اند، آمده است.ایران
در یک کلام یعنی سرزمین آریایی ها، واژه ایران
به ایران باستان aryanam،
به فارسی باستان ariya ، به اوستایی airya و به
فارسی میانه eran تلفظ می
شود. واژه ERAN ترکیبی از ER و پسوند AN است و به
معنای منسوب به قوم ER
است. بنابراین اران و با تلفظی که ما امروز می
گوییم، ایران، یعنی محلی
منسوب به نژآد «ایر» یا محل آریاییان. از طرفی
به گفته بعضی از محققین
«ایر» در لغت به معنی فروتن و آزاده است و جمع
آن، ایران به معنی فروتنان
و آزادگان است.

در اوستا هم ایران نام سرزمینی است که مردمی
شریف، نجیب، نژاده و اصیل
در آن زندگی می کنند. اوستا در بخش وندیداد از
جایی به نام «ایرانویج»
نام می برد که مرکز اصلی ایرانی ها است.
ایرانویچ تغییر یافته واژه
«اییرینه وئجه» است. در سانسکریت واژه بیجه به
معنی تخم است و از این رو
خاورشناسان «اییرینه وئجه» را به معنی
«سرزمین تخمه و نژاد آریایی» گرفته
اند. در واقع نام سرزمینی است که ایرانیان
نخست به آن جا رفتند و از آن
جا تدریجاً پیش رفتند و سراسر ایران زمین را
گرفتند و بعدها همه ممالکی
که در تصرف آنان بود، ایران نامیده شد.

در اوستا وقتی درباره ایرانویچ سخن می رود،
صحبت از جایی است بسیار سرد
و شاید به خاطر همین سرماست که ایرانی ها کوچ
کرده اند. در وندیداد آمده:
نخستین جا و سرزمین نیکویی که من، اهورامزدا
آفریدم، ایرانویچ بود که از
رود «ونگوهی داییتی» همان «وهرود» است و در
جای دیگر آمده که وهرود، رود
جیحون (اکسوس) است. نام ایرانویچ در اوستا و
کتب پهلوی بارها ذکر شده و
دانشمندان احتمال می دهند که مکان آن اطراف
خوارزم و جیحون باشد. در زمان
ساسانیان سرزمین ایران به نام ایرانشهر
(eran-star) و ایرانی به نام
ایرانشهری (eranstrik) معروف بودند.

اما آن چه که به نام فلات ایران می شناسیم،
منطقه وسیع و بلندتر از مکان
های پست اطراف است که در آسیای جنوب غربی شامل
قفقاز، ترکستان و
افغانستان و ایران کنونی بود و قبل از مهاجرت
آریاییان به این سرزمین،
اقوامی از نژادهای مختلف در آن می زیستند و
منطقه ای که امروز ایران نام
دارد جزو قسمتی از بخش غربی و تا حدی جنوبی آن
و در حدود 63 درصد تمام آن
است.

سخن گذشتگان

گفتار شاهنشاه انوشه روان دادگر در باره شیوه برگزیدن قوانین جدید کشور

ما  در آیین سازی جدید دولتی خود نخست به مطالعه آیین نیاکانمان پرداختیم زیرا آنان حق و اولویت بر ما دارند .

همچنین در قبول آداب و نظامات فقط پی حق را گرفتیم و آنان را با عدالت پیوند زدیم . بعد از مطالعه و صرافی قوانین نیاکانمان به سراغ آیین روم و هندوستان پرداختیم و از میان آنان هر قانونی که پسندیده بود برگزیدیم . تنها معیار- عقول ما و ممیز آن حواس ما بود . پس همه آیین و نظامات را گرد آوردیم و دولت خویش را به آنها مزین نمودیم

از جمله بزرگترین و زیباترین زیورهایی که سلطنت یک پادشاه را شکوه و زیبایی می بخشد آن است که به حق اعتراف کند . و علم و دانش را محترم شمارد و در برابر این مهم تعظیم کند و از آن پیروی نماید و همین طور مهمترین عاملی که به چهره پادشاه زیان می رساند این است که از فراگیری دانش و معرفت دوری کند و نسبت به علم نخوت و غرور نشان دهد و تعصب اش مانع از کسب علم گردد . زیرا تا - کسی علم را از دیگری نیاموزد چگونه میتواند دانا شود . پس هر چه در نزد ملت روم و هند پسندیدم و با عقل هماهنگ بود و همچنین قوانین نیکوی پدرانمان را اخذ نمودم و تجربیات شخصی خویش را به آن اضافه نمودم . در این راه مهم از تجارب پادشاهان ممالک دیگر بهره جستم و به راستی هم اکنون احساس میکنم به آرزوی دیرینه خود رسیده ام زیرا چیزی را که مایه خیر و ظفر کشور و ملتم است را به چنگ آورده ام و هم اکنون به همه آیین و رسوم کشورهای دیگر پشت پا زدم و کشورم را با قوانین خردمندانه میهنی اداره میکنم

نگرستم تا کدامیک از اعمال در نظر آفرینننده پسندیده تر است پس دریافتم آن چیزی که آسمانها و زمین را استوار نگاه داشته – رودها را روان ساخته – موجودات را در حال انتظام و هماهنگی در عرصه آفرینش بیاراسته است همانا "حق و عدل" است . بنابرین ملازمات حق و عدل کردم و نتیجه آنرا دیدم که آبادی شهرهاست و آبادی شهرها سرمایه معیشت مردمان – چرندگان – پرندگان و جمیع ساکنان جهان است . بعد از این در طبقات انسان نگریستم و دیدم سرمایه آبادی شهرها مردم کشاورز و پیشه ورند و وسایل پیشرفت کار این مردم همانا طبقه جنگ آور است پس طبقه آباد کننده کشور از داشتن جنگ آوران ( ارتش ) ناگریز است و ناچار باید در دادن اجرت آنان ما را یاری دهند . زیرا بدون داشتن این قشر کشور امنیت نخواهد داشت و دشمن بر ملک ما می تازد و بنیاد عمران و آبادی را بر خواهد انداخت . از آن جانب دیدم که طبقه آبادگر هرگاه از در آمد خود آنقدر نگاه ندارد که در معیشت روزانه خود مشکل داشته باشد و همچینن برای آبادی کشور تلاش نکند طبیعتا بینوا خواهد گشت و آبادانی ضعیف خواهد شد. پس با مراعات حق و عدالت حدود وظایف هر یک از این دو طبقه را که دو رکن اصلی کشورند را مشخص کردم سپس مقدار مالیات را با احتساب دقیق کاهش دادم و هر دو طبقه را سامان بخشیدم و تحمیلات نا حق را از میان برداشتم

کارنامه انوشیروان – تجارب الامم ابن مسکویه

آخرین گفتار شاهنشاه کورش بزرگ

نخستین فردی که اعلامیه جهانی حقوق بشر را صادر نمود

من در طول مدت عمر خود هر آرزويي كه داشتم برآورده شد ، دست به هر كاري كه زدم پيروز شدم . دوستان و يارانم از تدبير من برخوردار بودند . دشمنانم جملگي فرمانم را با رقبت گردن نهادند . قبل از من وطنم سرزمين كوچك و گمنامي بود كه هر سال مورد تاخت و تاز و تجاوز قرار ميگرفت و حالا درآستانه مرگ من ، آنرا بزرگترين و مقتدرترين و شريف ترين كشور آسيا به دست شما ميسپارم . من به خاطر ندارم در هيچ جهادي براي عزت ، سربلندي و كسب افتخار براي ايران زمين مغلوب شده باشم . جمله آرزوهايم برآورده شد و سير زمان پيوسته به كام من بود . اما از آنجا كه از شكست در هراس بودم ، خود را از خودپسندي و غرور بر حذر داشتم . حتي در پيروزيهاي بزرگ خود ، پا از اعتدال بيرون ننهادم . حال كه مرگ من نزديك است خود را بسي خوشبخت ميدانم زيرا : فرزنداني كه خداوند بر من عطا فرمود همگي سالم و در عين حال عاقل هستند و وطنم ايران از همه جهات مقتدر و باشكوه مي باشد و آيندگان مرا مردي خوشبخت و كامياب خواهند شمرد . من پيوسته معتقد هستم كه روح انسان پس از خروج از كالبد خاكي ، محو و فناپذير نمي گردد . مرگ چيزي است شبيه به خواب . در مرگ است كه روح انسان به ابديت مي پيوندد و چون از قيد و علايق آزاد ميگردد به آتيه تسلط پيدا ميكند و هميشه ناظر اعمال ما خواهد بود پس اگر چنين بود كه من انديشيدم به آنچه كه گفتم عمل كنيد و بدانيد كه من هميشه ناظر شما خواهم بود ، اما اگر اين چنين نبود آنگاه ازخداي بزرگ بترسيد كه در بقاي او هيچ ترديدي نيست و پيوسته شاهد و ناظر اعمال ماست . از كژي و ناروايي بترسيد .اگر اعمال شما پاك و منطبق بر عدالت بود قدرت شما رونق خواهد يافت ، ولي اگر ظلم و ستم روا داريد و در اجراي عدالت تسامح ورزيد ، ديري نمي انجامد كه ارزش شما در نظر ديگران از بين خواهد رفت و خوار و ذليل و زبون خواهيد شد . من عمر خود را در ياري به مردم سپري كردم . نيكي به ديگران در من خوشدلي و آسايش فراهم مي ساخت و از همه شادي هاي عالم برايم لذت بخش تر بود . ديگر بس است ، پس از مرگ بدنم را مومياي نكنيد و در طلا و زيور آلات و يا امثال آن نپوشانيد . زودتر آنرا در آغوش خاك پاك ايران قرار دهيد تا ذره ذره هاي بدنم خاك ايران را تشكيل دهد . چه افتخاري براي انسان بالاتراز اينكه بدنش در خاكي مثل ايران دفن شود

کورش نامه – گزنفون

دیوار چین

 ديوار چين با بهره گيري از ديواري كه كوروش در شمال

 ايران در سال 544 قبل از ميلاد براي جلوگيري از تهاجم

 اقوام شمالي ساخت ، ساخته شد؟ 

من از پستی ، من از زاری، من از خواری گريزانم
منم دلبسته اين خاک، من فرزند ايرانم

نام های اصیل ایرانی

نام هایی که کم کم داره به دست فراموشی سپرده می شود

وهیچ کس هم هواسش به این نیست که این نام ها هویت ما

ایرانی هاست

نام های دخترانه

 

نام های پسرانه

بیایید عاشق ایران باشیم

حقیقت این است که اگر واقعا"عاشق وطنمان ایران باشیم

خیلی از کارهایی که الان می کنیم دیگر انجام نمی دهیم.......!!!!!!!